امروز دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 http://tarbiyat.cloob24.com
0

چکیده: در ایننوشتار آراء تربیتی امانوئل کانت مورد بررسی قرار گرفته است. آراء وی در ابعاداصول، اهداف، مراحل و حوزه های تربیت مورد بررسی قرار گرفته است. اهمیت نظامتربیتی کانت به آن است که اخلاق را ارجنهاده و آدمی را متوجه وجدان خود کرده است.

مقدمه:

امانوئل کانت در یکی از شهر هایآلمان در خانواده ای پروتستان مذهب به دنیا آمد. معروف ترین اثر وی نقد عقل عملی ونقد عقل عملی است. وی بنیان گذار فلسفه جدیدی به نام فلسفه انتقادی است. همان طورکه تحقیق در فلسفه یونان باید حول محور آثار افلاطون و ارسطو صورت گیرد، تحقیق درتاریخ فلسفه جدید نیز باید حول محور آراءکانت انجام شود. کانت برای تعلیم و تربیت منزلتی رفیع قائل است و آن را برایپیشرفت بشر ضروری می داند. در این نوشتار به بررسی آراء تربیتی وی می پردازیم.

تعریف تعلیم و تربیت:

در نظر کانت تعلیم و تربیت مبتنیبر ایمان است و ایمان ریشه دارتر از علم است. وی معتقد است تعلیم و تربیت بر ارزشها تکیه دارد و ارزش ها بر باید های اخلاقی. کانت تعلیم و تربیت را فرایندی دوسویه می داند که در یک طرف مربی قرار دارد که فردی رشد یافته است و در طرف دیگرمتربی است که فعال و در حال ساختن خویشتن است(ماهرو زاده، 1389). کانت معتقد استآدمی تنها آفریده ای است که محتاج تعلیم و تربیت است و آدمی جز آنچه تربیت از او می سازد نیست.وی تربیت کردن و حکومت کردن را مهم ترین ودر عین حال دشوارترین کارها در جامعه انسانی می داند (کاردان، 1388).

اهداف تعلیم و تربیت:

کانت مهم ترین هدف تعلیم و تربیترا هدایت آدمی به سوی آزادی راستین یعنی رها کردن او از حالت حیوانیت و بند هاییکه آداب و رسوم جامعه بر او زده است، می داند. وی معتقد است هدف تعلیم و تربیتباید تبدیل شخص به فردی اخلاقی و دارای شخصیت و اراده که تنها از قوانین عقل پیرویکند و خود قانون گذار باشد، باشد (کاردان،1388).

اصول تعلیم و تربیت:

1) یادگیریاز راه فعالیت: کودک باید شخصا در جریان فعالیت های طبیعی یادگیری قرار گیرد نهاینکه با وسایل مصنوعی و فشار و جبر چیزیرا بیاموزد.

2) رعایت اصلاعتدال: کانت نه با جدی سازی تمام فعالیت کودک موافق است و نه با تفریحی کردن آن،بلکه معتقد است باید در تمام مراحل تربیتی اعتدال را رعایت کرد.

3) پرهیز ازتشکیل عادات نا مطلوب: وی تاکید خاصی بر ایجاد عادت های مطلوب تا مرحله تربیتیاخلاقی دارد و معتقد است با ورود به مرحله تربیت اخلاقی که پای فهم و بصیرت بهمیان می آید، عادات کم رنگ می شوند.

4) ضرورت حذفپاداش و تنبیه: وی به پاداش و تنبیه اعتقاد خاصی ندارد و قلب فلسفه وی (عمل بهوظیفه) است. که برخاسته از عقل عملی و وجدان اخلاقی است.

5) اصلتدریجی بودن تعلیم و تربیت

6) آیندهنگری در تعلیم و تربیت: وی معتقد است کودکان را باید نه برای زمان حال بلکه برایشرایط بهتر احتمالی آینده تربیت کرد (بهشتی، 1388).

مراحل تربیت

کانت مراحل تربیت را به سه دورهتقسیم کرده است: 1)دوره اول: تربیت جسمانی:

مرحله اول: مراقبت و پرستاری از نوزاد: تربیت منفی

مرحلهدوم: آموزش همراه با پرورش: تربیت مثبت

2)دوره دوم: پرورش ذهن

3)دوره سوم: تربیت اخلاقی: بالاترین مرتبه،آشنایی با دین، باید منجر به تربیت عملی گردد(ماهروزاده،1389).

حوزه های تربیت:

تربیت اخلاقی: ازآنجایی که کانت فیلسوفی اخلاقی است مهم ترین بخش تعلیم و تربیت را تربیت اخلاقی میداند در تربیت اخلاقی معلم باید متربی را با اصول و قوانین کلی آشنا سازد، به نحویکه آن اصول در همه ی زمان ها و مکان ها به عنوان قانونی عام تلقی شود، برای آنکهمعلم بتواند شاگردی مهذب تربیت کند باید خود متخلق به اخلاق باشد. توجه به بعداخلاقی معلم از نقاط قوت تربیت اخلاقی کانت به شمار می آید. کانت در تربیت اخلاقیدر صدد رشد و تعالی شخصیت آدمی است و برای نیل به این هدف نکات ارزشمندی را متذکرمی شود. او می گوید: برای آنکه کودک از منشی والا برخوردار شود، باید خویشتن دارباشد و از شهوات بپرهیزد و همچنین باید با اراده الگوی مناسب کودک را با وظایفی کهنسبت به خود و دیگران دارد آشنا نمود. ثبات رای و استواری عزم و اراده نیز در شکلگیری منش آدمی نقش اساسی دارند به طور کلی کودک باید یاد بگیرد به فضائل اقبال نموده و از رذائل دوریجوید. کانت منشا عمل نیک را در درون و وجدان انسان جستجو می کند و قانون کلی اخلاقرا چنین بیان می کند: چنان رفتار کن که گویی عمل تو به منزله قانونی عام و کلی درهمه زمان ها و در همه ی مکان ها تلقی شود.

تربیت عملی: ازجمله مباحثی که کانت در تربیت عملی به آن پرداخته است تربیت جنسی و دینی است وتربیت عملی هنگامی امکان پذیر است که تربیت اخلاقی به نحو احسن انجام شده باشد. ویدر تربیت جنسی نخست نحوه آشنایی کودک با مسائل جنسی را مطرح می کند، سپس نکاتی راکه فرد باید در زندگی زناشویی مد نظر قرار دهد را بیان می کند. تربیت جنسی از بلوغآغاز می شود و تا زندگی مشترک ادامه دارد. وی تاکید می کند بی اطلاعی نسبت بهمسائل جنسی پیامد نا گوار خواهد داشت. پس باید با جوانان به طور جدی و با صراحت سخنگفت، به تدریج جوان به سنی می رسد که باید برای زندگی مشترک آماد شود از این روباید یاد بگیرد که با جنس مخالف چگونه رفتار کند.

تربیت دینی: کانتمعتقد است آموزش مفاهیم دینی باید متناسب با طبیعت کودک و دنیای کودکانه او باشد وهرگز نباید جنبه تقلیدی محض داشته باشد. با کودک نخست باید درباره ی نظم و زیباییطبیعت، سپس جهان آفرینش صحبت کرد آنگاه او را با مفهوم خدا آشنا نمود.

نتیجه گیری:

با بررسی آراء کانت در حوزه تربیتمی توان گفت وی از دو جهت بر فلسفه تعلیم و تربیت تاثیر گذارده است، یکی از جهتمعرفت شناسی و دیگری از جهت اخلاقی. اهمیت نظام تربیتی کانت به آن است که اخلاق را ارج نهاده و آدمی رامتوجه وجدان خود کرده است و این در زمانی است که نظریه تکامل باعث شده بود قوانیناخلاقی مردود شناخته شود.

منابع:

ماهروزاده، طیبه(1389) فلسفهتربیتی کانت، تهران: سروش

کاردان، علی محمد(1388) سیر آراءتربیتی غرب،تهران:سمت

بهشتی، سعید، نیکویی، روشنک(1388)،

0

استفاده ازتنبیه، آری یا نه؟

دانش آموز کلاسپنجم ابتدایی در مدرسه انقلاب، روستای گورانسراب بودم. دو خاله دو قلو داشتم کههمسن من بودند و از سال اول ابتدایی همکلاسی هم بودیم. دایی من مدیر و معلم مدرسهراهنمایی پسرانه روستا بود. دایی عزیزم به درس و نمره اهمیت زیادی می داد و هموارهدر کنار مشغله کاری خود به درس ما رسیدگی می کرد. یک روز در امتحان ریاضی نمرهپایین گرفتم، خاله ها خبر نمره کم ریاضی مرا به دایی گفته بودند. وقتی دایی رادیدم سوال کردند که چرا کم گرفته ام و مرا سختتنبیه نمود. خیلی ناراحت شدم، اما چون می دونستم منو دوست داره زود از یادم بردم.چند روز بعد خاله ها در امتحان املاء نمره خیلی کمی گرفتند و من برای انتقام از خاله ها نمره خاله ها رو به دایی اطلاع دادمو اونا هم از تنبیه دایی بی نسیب نموندن. این جریان به 15 سال پیش برمی گردد.دورانی که تنبیه بسیار رایج بود و تاثیر خاص خود را داشت. من به خاطر اون تنبیه ازاون روز با جدیت به درس خوندن رو آوردم و تا حالا که دانشجوی دکتری هستم با رتبهاول یا دوم در تمام مقاطع تحصیل فارغ التحصیل شده ام. البته تنبیه اون موقع تاثیربیشتری داشت ولی امروز بچه ها در مواجه با تنبیه مقابله مثل می کنند. امروزه تنبیهبه کلی از نظام آموزش کنار گذاشته شده است، اما به نظر می رسد اگر اصول تنبیه دراعمال آن اجرا شود تاثیر خوبی خواهد داشت.

جالب است سعدی دراین خصوص می فرماید کودکی که جور آموزگار نکشد، تربیت نمی شود و ناگریز از روزگارستم خواهد دید. پس برای اینکه چنین نشود شایسته است کودک، گردن به فرمان نهد(رفیعی، 1392، 213).

خواجه نصیرالدینطوسی مانند غزالی و مسکویه معتقد است به محض بروز رفتار و صفات شایسته از فرد بایداو را تشویق کرد و در حضور دیگران او را ستود، اما اگر از وی رفتار و صفاتناشایستی سر زد نباید بی درنگ واکنش نشان داد و او را تنبیه نمود؛ باید ابتدا خطایاو را نادیده انگاشت و چنانچه او خطای خود را پوشیده می دارد، باید خطایش راپوشیده داشت. اگر تنبیه ضرورت یافت، نخست باید پنهانی تذکر داد و توبیخ کرد و اگرمتربی از خطا دست نکشید و تکرار کرد، آنگاه باید بر او سخت گرفت و در نهایت بهتنبیه بدنی وی روی آورد. خواجه نیز مانند غزالی هشدار می دهد که در اعمال تنبیه – چه بدنی و چه غیر بدنی – نباید چنان کرد که فرد بهتنبیه خو بگیرد و جسور و بی پروا شود. در تنبیه باید از لطایف استفاده کرد و ظرافتبه خرج داد. پس باید مراقب بود بُعد تربیتی تنبیه مخدوش و فراموش نشود(همو، 181).

منابع: رفیعی، بهروز(1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت

0

آراءتربیتی مسکویه(325 ه.ق)

چکیده:

هدف از این نوشتار بررسی وشناخت آراء تربیتی مسکویه می باشد. با استفاده از روش سندکاوی نتایج به دست آمدهحاکی از این است که آراء و نظریات مسکویه در حوزه تعلیم و تربیت علمی و متناسب بانیاز جامعه کنونی است و اگر والدین و مسئولان تربیتی در عمل این آراء را در تربیتکودکان پیاده کنند، نتایج ارزشمندی به دستخواهند آورد، از این رو برای ایجاد نظامتعلیم و تربیت مطلوب، بهره گیری از آراء افرادی چون مسکویه که در حوزه اخلاق تخصصدارند نتایج بسیار مطلوبی خواهد داشت.

مقدمه:

احمد ابن محمد بن یعقوب، معروفبه ابو علی مسکویه، از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن چهارم و پنجم است که در ری بهدنیا امد. وی در فلسفه، اخلاق، پزشکی، تاریخ، شعر و ادب تبحر خاصی داشت و برخی اورا پس از ارسطو و فارابی، معلم ثالث لقب دادند، زیرا وی حکمت عملی را نظم و انسجامبخشید. امروزه شهرت وی بیشتر به اعتبار مکتب فلسفی او در اخلاق یا فلسفه اخلاقاوست. در کنار اخلاق وی به تعلیم و تربیت نیز پرداخته و نگرش های تربیتی وی درکتاب تهذیب و الاخلاق وی منعکس شده است. ما در این نوشتار در صدد تبیین آراءتربیتی مسکویه می باشیم.

اهداف تربیت:

مسکویه هدف تربیت را پرورشانسان کاملی که به مقام قرب الهی رسیده باشد معرفی می کند و تحقق این هدف غایی را،در گرو رساندن انسان به دو هدف میانی کمال علمی(رسیدن به مقام یقین و درک حکمت) وکمال عملی(خدای گونه شدن در اثر دوری از زشتی ها و عمل به نیکی ها) معرفی می کند.

اصول تربیت:

1- لزوم تربیت جسم و روح: مسکویهاز آنجا که معتقد است، سعادت در گرو رساندن انسان به کمال جسمانی و روحانی است،تاکید دارد تربیت جسم و روح بایستی به طور همزمان صورت گیرد و نباید به علت توجهبه یک بعد، از بعد دیگر غافل شد.

2- رعایت تناسب میان مراحل تربیتبا مراحل رشد: برنامه ریزی تربیتی باید متناسب با ویژگی ها و توانایی های فرد در هرمرحله از رشد، صورت گیرد.

3- تربیت به هنگام: تربیت کودکباید قبل از اینکه وی به رفتار و عادت ناپسند خو بگیرد، شروع شود.

4- رعایت تفاوت های فردی

5- رعایت تدریج: همان گونه که قواو امیال کودک به تدریج بروز می کند و او را به واکنش وا می دارد، تربیت نیز بایستیبه تدریج صورت پذیرد.

6- عادت دادن متربی به سختی ها: برحذر داشتن کودک از نازپروری، تن آسایی و خوش گذرانی(بهشتی و دیگران، 1386).

مراحل تربیت:

مسکویه به تبعیت ازفیلسوفان یونانی مراحل تربیت را بر اساس مراحل طبیعی رشد طبقه بندی کرده است:

مرحله اول: از آنجا که اولین مرحله رشد کودک، گرایش کودکبه غذاست. مرحله تربیتی متناسب با آن، تربیت بدنی و قوای جسمانی کودک است.

مرحله دوم: دومین مرحلهرشد، پیدایش قوه خیال و پیدایش قوه خشم است، مرحله تربیتی متناسب آن تعدیل و تربیتمیل کودک به غضب و تحصیل کرامت می باشد.

مرحله سوم: پیدایش قوهتعقل در انسان، مرحله تربیتی متناسب با آن فراگیری علوم و معارف می باشد.

عوامل تربیت:

مسکویه در تربیت کودکبه ترتیب، تاثیر عواملی چون پدر و مادر، محیط زندگی، معلم، دوستان و محیط شغلی رامهم می داند.

حوزه های تربیت:

مسکویه در مباحث تربیتیبه پنج حوزه تربیتی پرداخته است: تربیت جسمی(توجه به بهداشت تغذیه و آزادی کودکبرای بازی)، تربیت اخلاقی(رعایت اخلاق در حوزه آداب تغذیه تا آداب النفس)، تربیتدینی(پایبندی به احکام شرع) و تربیت اجتماعی (رعایت عدالت، احسان و تواضع)

روش های تربیتی:

مسکویه برای تحقق اهدافتربیتی، به روش هایی چون تشویق و تنبیه، تکرار و تمرین و روش محبت اشاره کردهاست.

بحث و نتیجه گیری:

با توجه به مطالب مطرحشده، با وجود اینکه شهرت مسکویه در فلسفه اخلاق مطرح بود، وی در حوزه ی تعلیم وتربیت نیز به ابعاد مختلف آن توجه کرده و آراء ارزشمندی ارائه داده است. وی درآراء خود تاکید بر تربیت به هنگام کودک دارد، در تعالیم اسلامی نیز مهم ترین مرحلهبرای یادگیری و تربیت پذیری از تولد تا هفت سالگی است و نیز در آراء تربیتی مربیانغربی مانند ماریا مونته سوری نیز بهترین زمان تحت عنوان دوره حساس، از تولد تا ششسالگی معرفی شده است، ولی متاسفانه در عمل شاهد هستیم که بسیاری از مسئولان تربیتیو والدین از این موضوع غافل هستند و شروع تعلیم و تربیت را مصادف با ورود کودک بهمدرسه می دانند. نکته دیگری که برای بنده جالب بود، تاکید ایشان به عادت دادنمتربی به سختی است. در عصر کنونی متاسفانه والدین با این تصور و شعار غلط که ما درگذشته سختی فراوان کشیده ایم، نمی گذاریم برای فرزند مان گذشته ما تکرار گردد، بهصورت غیر معقول کودکان خود را ناز پرورده و خوش گذران تربیت می کنند که به هیچمهارت عملی برای زندگی روزمره مجهز نمی باشد. نکته مهم دیگر در آراء مسکویه توجهبه تربیت دینی است. تربیت دینی در عصر حاضر که عصر حضور گوشی و تبلت در دستانکودکان شش ماهه است، عصری که غرب تمام هم و غم خود را در جهت شکستن بنیان های دینیو فرهنگی، بسیج نموده است، بسیار ضروری است. والدین یایستی با استفاده از تربیتدینی کودکان خود را به سلاح مناسبی برای مبارزه با بی بند و باری های اخلاقی وفرهنگ غلط، مسلح سازند. والدین و مسئولان تربیتی در عمل این آراء را در تربیتکودکان پیاده کنند، نتایج ارزشمندی به دستخواهند آورد.

منابع:

بهشتی، محمد، ابوجعفری، مهدی، فقیهی، علی نقی(1386)، آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت ومبانی آن، جلد دوم، تهران: سمت

رفیعی، بهروز (1392)،مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت

0

تربیت عرفانی

چکیده:

در این نوشتار آراء تربیتی مولوی در قالب تربیت عرفانی موردبررسی قرار گرفته است. آرائ وی در چهار بخش اهداف، اصول، عوامل و روش های تربیتمطرح شده است. آنچه در آراء وی حائز اهمیت است توجه به فعالیت و حضور عارف دراجتماع و توجه به عوامل الهی تربیت است.

مقدمه:

مولانا جلال الدین بلخی معروف به مولوی از شخصیت های علمیممتاز و شاعران بلند آوازه و عارفان بهنام قرن هفتم است که در بلخ یکی از ایالت های خراسان بزرگ به دنیا آمد. امروزه بیشاز هر چیز به عنوان عارفی کم نظیر با اندیشه های گاه بی بدیل یاد می شود. از اینرو در بررسی تعلیم و تربیت از نگاه او باید به تربیت عرفانی توجه نمود.

اهداف تربیت

مولوی هدف غایی تعلیم و تربیت را رسیدن عارف به مقام قربالی الله می داند و معتقد است این هدف مطلوب سرشتی انسان است مولوی برای رسیدن بهاین هدف اهداف میانی چون موت اختیاری (دلبریدن از وابستگی های خاک و دلبستن بهامور افلاکی و آماده شدن برای مرگ) و دستیابی به شهود و علم لدنی (گشوده شدن چشمدل و مشاهده ی حقایق و معارف بدون واسطه) را معرفی می کند.

اصول تربیت

مولوی برای تربیت عرفانی اصول زیر را مهم می شمارد:

1)اصل معیت: یعنی عارف در همه جا ودر همه گاه و همه حال در محضر خدا ببیند و حضرت باری را بر خود ناظر بداند.

2)اصل تبعیت: منظور مولوی از تبعیتاین است که عارف بایستی برای هدایت و سیر و سلوک درست، از معلم و راهنمای خودتبعیت کند.

«پیر را بگزینکه بی پیر این سفر هستبس پی آفت و خوف و خطر»

3)اصل فعالیت: فرد سالک نباید بهبهانه توکل به خدا دست از کار و تلاش کشیده بلکه باید در کار و تلاش بر خدا توکلنماید.

«بر قضا کم نهبهانه ای جوان جرمخود را چون نهی بر دیگران

گر توکل می کنی،در کار کن کشتکن، پس تکیه بر جبار کن»

4)اصل کرامت: مولوی به انسان سالکخطاب می کند که جایگاه و مرتبه خویش را پاس داشته و قدر خود را بشناسد و خود راارزان نفروخته و به صفت شیطانی تن در ندهد.

5)اصل حضور: مولوی به سخن رسولخدا(ص) که فرمود: در اسلام رهبانیت وجود ندارد بر سالک لازم می داند در کنار مردمزندگی کند و هرگز رهبانیت پیشه نکند.

«از ترهب نهیکرده است آن رسول بدعتی چون در گرفتی؟ ای فضول»

... «یار را بایار چون بنشسته شد صد هزاران لوحه سر دانسته شد»

6)اصل تفرد: مولوی با تاکید بر اینکه هرکسی را بهر کاری ساخته اند، آبشخور تفاوتافراد را در میل به کارها و امور و فنون، تفاوت آنان در هوش و استعداد و گرایش هایآنان می داند و معتقد است رعایت تفاوت های فردی به ویژه در تعلیم و تربیت کودکانبسیار مهم و ضروری است:

این تفاوت عقلهای را نیک دان درمراتب از زمین تا آسمان

هست عقلی همچوقرص آفتاب هست عقلیکمتر از زهره و شهاب

7)اصل محبت: مولوی به پیروی از قرآنکریم (آل عمران/52) که راز و رمز پیروزی پیامبر و گیرایی او را عنایت به اصل مهر ومحبت دانسته است و رعایت اصل محبت در تعلیم و تربیت تاکید کرده است و همچنین تاکیدمی کند کسی می تواند محبت بورزد و در تعلیم و تربیت بر آن پایبند باشد که بهجایگاه ارزش محبت در تعلیم و تربیت آگاه باشد.

عوامل تربیت:

به طور کلی می توان گفت مولوی عوامل موثر در تربیت را به دودسته عوامل الهی و عوامل انسانی تقسیم کرده است.

عوامل الهی شامل:

1)عنایت الهی و عوامل نا پیدای تربیتو هر موفقیتی است.

2)ریاضت های غیر اختیاری که شمالمصائب و نا ملایماتی است که بیرون از اختیار انسان بر وی تحمیل می شود. مانند ازدست دادن ثروت و عزیزان. این نا ملایمات ظاهری ناخوشایند دارند اما باطن آن موجبتعالی روح و تربیت نفس و توجه به خداست.

عوامل انسانی شامل تاثیر معلم به عنوان راهنما و دوستان وهمنشینان است. مولوی سوگند یاد می کند که یار بد، از مار زهری بدتر است. چون خو وصفات ناپسند او خود به خود بر اطرافیان اثر می گذارد و آنان بی آنکه در پی تقلیداز او باشند از او تاثیر می پذیرند.

روش های تربیت:

از جمله روش های تربیتی مورد نظر مولوی عبارت اند از:

1)اندرز و موعظه: آنچه در این روشمهم است این است که موعظه کننده خود اهل عمل باشد و دیگران را به چیزی نخواند وخود خلاف آن را عمل کند. مولوی تاکید می کند پند دادن با رفتار تاثیر بیشتری داردنسبت به اندرز زبانی

2)استفاده از داستان و تمثیل

3)ریاضت: ریاضت از روز های تربیتعرفانی است که مورد نظر همه ی عارفان بوده و منجر به تذکیه نفس و پالایش روح می شود.

نتیجه گیری:

با بررسی آراء تربیتی مولوی دانستیم که مولوی تاکید برتربیت عرفانی دارد. آنچه در آراء وی حائز اهمیت بود و می تواند به شبهاتی که درخصوص تربیت عرفانی وجود دارد، جواب قاطع دهد، تاکید بر اصل فعالت و اصل حضور است.چرا که اکثر مردم گمان می کنند که عارفان انسان های منفعل هستند و از مردم واجتماع کناره گیری کرده و به ریاضت می پردازند. در حالی که در آراء مولوی می بینیموی لازمه و اصل تربیت عرفانی را حضور و فعالیت در جمع می داند. نکته مهم دیگر درآراء وی توجه به عوامل پنهانی و الهی تربیت یعنی عنایت الهی و مصائب و نا ملایماتزندگی است در حالی که در بررسی آراء تربیتی مربیان دیگر به این عوامل اشاره اینشده بود.

منبع: رفیعی، بهروز(1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت