امروز شنبه 03 آذر 1403 http://tarbiyat.cloob24.com
0

تغییر و نوآوری از ویژگی های منحصر به فرد هزاره سوم می باشد. جهان امروز با شتابی فوق العاده در حال دگرگونی است. به همین دلیل، عصر حاضر دوران نوآوری است. در این میان فرایند تربیت دینی نیز باید بتواند جوابگوی نیاز مخاطبان خود باشد. بنابراین، این امر،بازنگری، تجدید نظر و نوآوری در شیوه و روش های تربیت دینی را ضروری می سازد.

انسان موجودی است که در تعامل با جامعه و روابط و مناسبات اجتماعی رشد می کند و به همان نسبت که از نظر آثار وجودی خویش بر اجتماع تاثیر می گذارد این آثار و خواص وجودی با تشکیل هویتی مستقل، یک موجودیت اجتماعی را پدید می آورد که به نحو مقتضی فرد را تحت تاثیر و تربیت خویش قرار می دهد. با توجه به چنین تعاملی است که حضرت علی«ع»به تاثیر تربیتی محیط اجتماع پرداخته و اهمیت و نقش آن را در سازندگی شخصیت فرد یادآور شده است.

علیرغم اینکه قریب به چهار دهه از اجرای طرح های تربیت دینی در نظام آموزش و پرورش رسمی این کشور می گذرد،اما کماکان این موضوع از چالش های اساسی نظام آموزش و پرورش کشور ماست و با گذر زمان،موضوع انتخاب روش های موثر در نظام تربیت دینی به نحوی که در نسل آینده اثر بخش باشد، از حساسیت بیشتری برخوردار می گردد.

0

مقدمه:

بیش‌فعالی به حالتی دلالت می‌کند که در آن کودک به نحوی مفرط و بیش از اندازه فعال و پرجنب‌ و جوش است. تحرک زیاد این کودکان نه تنها خود آنها را بلکه اطرافیان، همکلاس‌ها، اولیای مدرسه را دچار مشکل می‌کند. در میان درصد بالایی از معتادین و افرادی که ترک تحصیل کرده‌اند علایم بیش فعالی در کودکی قابل مشاهده است.

از طرفی کودکان بیش فعال در معرض خطر بالایی از اختلال سلوک، شخصیت ضد اجتماعی و سوء مصرف مواد مخدر قرار دارند لذا آگاهی همگان بویژه والدین و معلمان در این حالات از اهمیت بسزایی برخوردار است. نقص در تمرکز یا اختلال بیش‌فعالی (ADHD) شرایطی را برای کودک ایجاد می‌کند که نتواند آرام و بدون حرکت بنشیند، رفتارش را کنترل کرده و توجه خود را به یک موضوع خاص معطوف کند.

0

معرفی شخصیت علمی ماریا مونته سوری

وی نخستین پزشک زن ایلتالیاست. آراء تربیتی وی تحت تاثیر آراء پستالزی، فروبل و روسو بود.الگو های آموزشی وی در کشور های مختلف از جمله آمریکا برای راه اندازی مهدهای کودک و مدارس مونته سوری آغاز شد. آمریکا و انگلستان از مراکز مهم ترویج و گسترش این الگوی آموزشی هستند. ماریا مونته سوری نظریه خود را در مقابل نظریه رفتار گرا ها مطرح کرد و از مدرسه هایی که دارای الگوی باز آموزشی بودند حمایت می کرد. وی پیرو مکتب فعال در آموزش و پرورش محسوب می شود.وی برای فراگیری زبان روش های تازه ای ارائه داد و نظرات ارزشمندی در مورد صلح جهانی و بازسازی تعلیم و تربیت ارائه نمود.

نظرات تربیتی ماریا مونته سوری

1- ساختار شخصیت کودک قبل از دوران دبستان شکل می گیرد و به سرنوشت تحصیلی و زندگی بزرگسالی وی تاثیر خواهد داشت.

2- مراحل رشد کودک شامل مراحل حساس و بحرانی که در هر دوره با کودک متفاوتی رو به رو هستیم و باید آموزش را متناسب با هر دوره نمود.

3- وی نسبت به خیال پردازی و تفکر کودکان بد بین بود.

4- وی بر راه اندازی مدارس نوین با روش آموزش کودک مداری و عمل گرایی تاکید می کرد.

5- اصل بنیادین شیوه وی آزادی و دیگری تمرکز است.

0

از آنجا که ابن سینا نگاه جامع به تعلیم و تربیت داشته و به تربیت کودک و اصول تعلیم و تربیت پرداخته است برخی ادعا کرده اند که وی اولین کسی است که در میان اندیشمندان مسلمان درباره تعلیم و تربیت اظهار نظر کرده است.

تعلیم و تربیت از دیدگاه ابن سینا

بوعلی بیشتر از فارابی و مسکویه به تربیت نظری پرداخته است. در تعریف تعلیم و تربیت وی تعلیم و تربیت را ایجاد عادت های مطلوب در متربی برای رساندن وی به کمال ذاتی درخور او می داند. همچنین ماهیت تعلیم و تربیت را برنامه ریزی و فعالیت جامعه و فرد در جهت سلامت خانواده، رشد کودک و تدبیر شئون اجتماعی برای وصول انسان به سعادت معرفی می کند.

امکان و ضرورت تربیت:

از آنجا که ابن سینا تربیت را ایجاد عادت می داند پس تربیت امکان پذیر است و از آنجا که تربیت لازمه رسیدن به کمال است، ضروری است.

اهداف تربیت: وی اهداف تربیت را به دو دسته غایی و میانی تقسیم می کند، هدف غایی رسیدن و نزدیکی به خداوند و اهداف میانی اعتدال در سه قوه شهودی، غضبی و تدبیری است.

اصول تربیت: اصولی که ابن سینا مطرح می کند در جامعه امروزی بسیار ضروری است و عبارت اند از:

1. کشف استعداد و علاق متربی: لازم است مربی قبل از آموزش با طبیعت و توانایی های شاگرد آشنا شود تا میزان هوش او را دریابد و به ذوق و سلیقه او پی ببرد.

2. رعایت تفاوت های فردی: لازمه یادگیری مطلوب و جلوگیری از اتلاف وقت رعایت حقوق فردی است.

3. آموزش گروهی: ابن سینا معتقد به آموزش گروهی است. گروهی که متشکل از افراد نیک ادب و با اخلاق باشد.

لازم به ذکر است در جلد یک کتاب آراء دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت علاوه بر سه مورد بالا وی اصول زیر را نیز مطرح می کند.

1. خود شناسی و تربیت نفس: آدمی بایستی قبل از تربیت دیگران به فکر اصلاح و تربیت خود باشد.

2. تنظیم برنامه درسی بر اساس مراحل رشد.

3. تشویق و تنبیه: وی تشویق و تنبیه را به عنوان ضمانت اجرای اخلاق پسندیده و ترک اعمال نادرست می داند.

از آنجا که بنده قبل از بررسی آراء ابن سینا، آراء تربیتی ماریا مونته سوری مطالعه نمودم اکنون به وجود شباهت هایی در آراء هر دو اندیشمند رسیدم که هر دو معتقد به شناسایی و کشف استعداد های متربی تنظیم برنامه درسی بر اساس مراحل رشد و رعایت تفاوت های فردی بودند.

0

کتاب مدرسه زدایی از جامعه مشتمل بر هفت فصل می باشد که توسط الهه ضرغام ترجمه شده است. در پیشگفتار کتاب مترجم اشاره کوتاهی به این نکته می کند که آموزش اجباری و رسمی رایج در مدارس و دانشگاه ها به جای ارتقای نظری و عملی افراد موجب حرص و طمع آن ها در رسیدن به مدارک بالا بدون کسب دانش و مهارت عملی شده است. مدرسه زدایی از جامعه با بیان معایب و کاستی های نظام آموزش اجباری از پیامدهای زیان بار این شیوه سخن می گوید. به نظر نویسنده نه تنها مدرسه و سایر نهاد های اجتماعی بلکه فرهنگ و قواعد جامعه را نیز باید مدرسه زدایی نمود.

نویسنده در فصل اول در پاسخ به سوال: چرا باید تحصیل را از حالت رسمی و سازمانی در آوریم موارد زیر را بیان نموده است:

1. مدارس به دانش آموزان می آموزند که فرآیند را با محتوا، تدریس را با یادگیری، نمره های بهتر را با دانش و مدارک را با قابلیت و روانی بیان را با توانایی گفتن حرف های تازه اشتباه بگیرند.

2. مدرسه پول و نیروی انسانی و اهداف مثبتی را که برای آموزش وجود دارد در اختیار خود می گیرد.

3. آموزش اجباری ناگریز به قطبی شدن جامعه می انجامد و کشور های جهان را بر اساس نوعی نظام طبقاتی بین المللی درجه بندی می کند.

4. در مدارس معلمان اسرار دارند امر آموزش و مساله اعطای مدرک را معادل هم قرار دهند.

5. واگذاری نقش ها و مشاغل بر اساس شرایط مشخص شده توسط مدارس صورت می گیرد.

0

چکیده:

هدف اصلی در این نوشتار بررسی و شناخت آراء تربیتی راف والدو امرسون، می باشد. با استفاده از روش سندکاوی در این نوشتار، دیدگاه امرسون در خصوص نظام تعلیم و تربیت رایج، دیدگاه وی نسبت به کودک، اهداف تعلیم و تربیت، روش و اصول تربیتی، مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه به دست آمده حاکی از این است که اعتقاد امرسون به موجود مطلق، روح و معنویت، در آراء تربیتی که ارا ئه می داد، نفوذ کرده است از این رو در تعلیم و تربیت باید به شخصیت شاگرد احترام گذاشت و در جهت باز سازی فطرت اصیل گام های اساسی برداشت.

مقدمه:

راف والدو امرسون (Ralph WaldoEmerson) فیلسوف و نویسنده آمریکایی در سال 1803 در بوستن ماساچوست به دنیا آمد. امرسون یک پروتستان کاملا انقلابی و خالص بود. گرایش اساسی و مسلط در حیات و اندیشه های امرسون، تجربه اش در زمینه ی اصل مبدا روحی یا معنوی است که در پشت و ضمن همه ی هستی، پدیدار است. امرسون طرفدار فلسفه استعلایی است و تاریخ او را جزء گروه افلاطونیان قرار داده است. آراء وی در حوزه تعلیم و تربیت نیز متاثر از عقاید متافیزیکی و اخلاقی اوست.

0

ماریا مونت سوری

1-دوران اشرافیتاروپا: کودک به عنوان مینیاتور بزرگسال

1-کشف ویژگی های معنویو اخلاقی خاص در کودکان

2-تلاش برای حمایت ودفاع از حقوق کودک

3-یافتن کودکان بهعنوان ضعیفانی که در میان افراد قوی زندگی می کنند.

گام اول در حل مسائل تربیتی، نباید به سویکودک، باید به سمت مربیان برداشته شود. آنها باید درک و فهم قبلی خود را از کودکتصفیه کنند و در نگرش ها و باور های اخلاقی خود تجدید نظر کنند.

گام بعدی در عملی ساختن هر نوع نظام تربیتیفراهم کردن محیطی برای کودک است که او را از تمام موانع مشکل، خطرناک و تهدیدکننده برهاند.

2 اصل نوین تربیتی:

اصل اول: فردیت انسان ها باید مورد توجه وتامل قرار گیرد و بدان شکل داده شود. باید به هر کودکی به اعتبار شخصیت یگانه ومنحصر به فرد خودش توجه شود.

اصل دوم: کودک حتما باید آزاد باشد.

کودک در دیدگاه مونته سوری چگونه موجودی است؟

به نظر مونته سوری کودک به منزله موجود مستقلاست که صاحب زندگی اجتماعی است. وی معتقد است حقوق هیچ انسانی به اندازه کودکپایمال نشده است و می گوید: کودک در صفحه تاریخ، در صفحه سفیدی که هیچ توضیحیندارد جای گرفته است. مونته سوری معتقد است تنها چیزی که ما در مورد کودک می دانیماین است که او می تواند هر چیزی بشود ولی هیچکس نمی داند که او چه خواهد شد و یاچه خواهد کرد. وی دوره کودکی را دوره حساس می نامد و توجه خاصی به این دوره بهویژه از لحظه تولد دارد. مونته سوری نوزاد را "موجود روحانی" تلقی می کند که روح او در قالب جسمانی یعنی بدنتعبیه شده و به دنیای ما وارد شده است. با تولد نوزاد روح محدود و زندانی او نیزآزاد می شود و رشد خود را آغاز می کند. این روح به تدریج به آن بدن ضعیف و بی حرکتنیرو می بخشد. کودک در مقیاسی به مراتب وسیع تر از آنچه تصور می شود از جنبه هایمتعالی روحی و روانی بر خوردار است. اراین رو در تربیت کودک نباید صرفا به امور جسمانی کودک مشغول باشیم. لازمه کمک به رشد مطلوب کودک کسب اطلاعات وآگاهی درباره واقعیت رشد انسانی است.

محیط کودک:

به عقیده مونته سوری کودکان از محیط مناسب برخوردارنیستند زیرا در دنیای بزرگسالان زندگی می کنند.

محیط ساخته شده توسط ما برای کودک مناسب نیست چون کودک جدا و خارج از اینمحیط قرار دارد و نمی تواند آن را درککند. مادران بایستی محیطی که با سن و انرژی و استعدادهای کودک سنخیت داشته باشدفراهم کنند و آزادی اش را تامین کنند. محیط مدرسه نیز برای کودک شبیه به زنداناست. ما بایستی تا آنجا که برایمان مقدور است خود را با دنیای کودک خود منطبق وسازگار کنیم. تامین محیط مناسب برای کودک سبب رفع آزردگی و رنجش ها و حفظ نظم توسطکودک خواهد شد.

در نگرش مونته سوری محیط خود معلم کود ک است.

قدرت تمرکز در کودکان:

3 مرحله قدرت تمرکز: 1- آمادگی، 2- کار اصلی و بزرگ، 3- مرحله فعالیت درونی که طی آن رضایت و لذتزیادی کسب می کند.

قدرت تمرکز چیزی است که بیشتر با جنبه ها ونیاز های فردی و روانی انسان سر و کار دارد. کودک برای دستیابی به این قدرت نیازبه تنهایی و خلوت دارد. کودک زمانی به یک فعالیت متمرکز است که به فعالیت جدیدیدست نزند. یک فعالیت خاص باید توجه کودک را کاملا به خود جذب کند. در این صورتمشغول کاری است که مونته سوری آن را "کار بزرگ" می نامد. وقتی کودک ازکار بزرگ خسته شد این یک خستگی کاذب نیست، خستگی حقیقی است.

فعال بودن کودک:

در روش مونته سوری هر کاری را خود کودک انجاممی دهد. حرکات و فعالیت های کودک، بایستی خودجوش باشد و از طریق زندگی باطنی خودکودک ساز مان داده شود. عملکرد بزرگسالان، حتی اگر از سر ناخود اگاهی باشد به گونهای است که ساخته ها و پرداخته های کودکان را خراب می کند.

رابطه والدین با کودک:

در خانواده ها، والدین به فکر فردای کودکهستند و هیچ کس وضع فعلی کودک را در نظر نمی گیرد، چیزی که کودک شدیدا به آن نیازدارد از این رو انسانیت کودک از نظر دور مانده است. کسی که به ما راه بهتر زندگیکردن را می نماید کسی جز کودک نیست. تعلیم و تربیت کودک بایستی از هنگام تولد شروعشود. اهمیت تعلیم و تربیت در این دوره حساس بیش تر از سایر دوره هاست. مهم ترینوظیفه پدر و مادر، تربیت کودک بر اساس عمل است نه بر اساس گفتار.

توصیه هایی برای والدین کودک:

1-برای تمامی فعالیتهای مستدل و معقولی که کودک جذب آنها می شود و سعی در درک و فهم آن ها دارد، ارزشقائل شوند.

2-بایستی حتی الامکاندر حمایت از تمایلات کودک برای انجام فعالیت های مختلف بکوشند.

3-باید کاملا مواظبروابط خود با کودک باشند زیرا آنان بیش از آنکه ما تصور می کنیم حساس و تحریک پذیرهستند.

4-لازم نیست الگویکاملی برای کودکان باشند، زیرا آن ها نیز والدین را مبرا و منزه از خطا نمی دانند.

بایدزیاد باشد، زیرا کودک به فراموش کردن چیزهایی که در اطراف اوست تمایل دارد و نمی تواند فایده کاربردشان را به تنهایی حدسبزند. لذا معلم همواره آماده ارائه توضیحات لازم است. در روش مونته سوری آموزش هایکلامی و زبانی باید در اواخر دوره تدریس یک درس مشخص ارائه شوند، زیرا قبل از آنکهکودک به نظم درونی برسد راهنمایی و هدایت او غیر ممکن است. مواد آموزشی باید حد ومرز مشخصی داشته باشند تا رشد کامل و فعالیت های خود جوش کودک را پرورش دهند.

باشد وبا دست های خود، گهواره عقل کودک را بهحرکت در آورد. معلم بایستی زمانی که کودک مشغول انجام کار های خود است برای آن کارارزش و اعتبار قائل شود و با اقدام به ارزیابی و تصحیح آن ها فعالیتش را مختلنسازد.

منبع: مونته سوری، ماریا(1391)، کودک در خانواده، مترجم: سعید بهشتی، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی

0

آراء تربیتی شهید مطهری

تعریف تربیت: شهید مطهری تربیت را هم به معنای پرورش استعدادهای سرشتیبالقوه فرد و به فعلیت رساندن آنها و هم به معنای ساختن انسان، تعریف می‌کند. منظوراز ساختن، ایجاد عادت فعلی در فرد است. از این‌رو تربیت را فن تشکیل عادت فعلی می‌داند.شهید مطهری برای تربیت کامل، ویژگی‌های چون: 1) در پی پرورش استعدادهای بالقوهباشد 2)استعدادهای نهفته را هماهنگ پرورش دهد 3) استعدادهای بالقوه را درحد عالیبه فعلیت برساند، را ذکر نموده است. در بیان تفاوت تربیت و اخلاق، شهید مطهریاخلاق را گونه‌ای تربیت می‌داند چون اخلاق هم درصدد حصول خلق و حالت و عادت است ودارای بار ارزشی است اما از آنجائی که تربیت برای غیرانسان هم بکار می‌رود بارارزشی ندارد.

تعریف تعلیم: شهید مطهری با معادل دانستن تعلیم با یاددادن تأکید می‌کندکه در تعلیم نباید درصدد انباشته و پرکردن ذهن باشیم بلکه هدف بایستی پرورشاستقلال فکر و قدرت ابتکار دانش‌آموز باشد.

رابطه فطرت با تربیت: شهید مطهری معتقد است که وقتی می‌گوییم منظور از تربیت پرورشدادن استعداد بالقوه و آنچه در سرشت آدمی است همان تربیت و پرورش فطریات است. تربیتبایستی ناظر بر فطریات باشد.

اهداف تربیت: شهید مطهری اهداف تربیت را به دو دسته اهداف نهایی و اهدافمیانی تقسیم می‌کند. اهداف نهایی عبارتند از: وصول به حق، انسان کامل شدن، قرب الیالله و لقاء الله و اهداف میانی عبارتند از: ایجاد روح علمی در متعلم، تأمین سعادتفردی و اجتماعی، تزکیه نفس، رسیدن به علم اکتسابی و علم لدنی.

اصول تربیت: شهید مطهری اصل را به معنی قاعده کلی و ثابت تعریف می‌کندو اصول تربیتی زیر را در تربیت درنظر می‌گیرد:

1-لزوم آغاز تربیت ازکودکی: چراکه انعطاف‌پذیری و تربیت‌پذیری در دوران کودکی بالاست!

2- سازگاری تربیت با استعداد و فطرت

3- اصل پاسخگویی بهنیازهای طبیعی کودک: کودک بایستی کودکی کند و نباید از او انتظار داشت که کودکی رافرو گذارد و ادای فرد بالغ را دربیاورد.

4- لزوم توجه بهآمادگی روحی کودک: شهید مطهری با استناد به سخن امام علی (ع) که فرموده‌اند روحانسان نیز خسته و ملول می‌شود تأکید می‌کند تربیت بایستی زمانی که فرد آمادگی روحیدارد اعمال شود و از وادار کردن روح به امری بپرهیزیم چراکه نتیجه عکس می‌دهد وروح را به بیزاری و واکنش منفی می‌کشاند.

5- لزوم همه جانبهبودن تربیت: در تربیت بایستی به فکر پرورش همه استعدادهای کودک بود نه فقط یکی.

6- لزوم جمع عقل وعلم: شهید مطهری معتقد است که در تربیت بایستی علم(عقل) اکتسابی با علم فطری همراهباشد علم اکتسابی زمانی مثمر ثمر است که علم (عقل) فطری هم فعال شود.

7- پرهیز ازنازپروردگی

مراحل تربیت: شهید مطهری مراحل تربیت را به 2 مرحله پیش از هفت سالگی وبعد از هفت سالگی تقسیم نموده‌اند:

1 – مرحله پیش از هفت سالگی: وی اینمرحله را مهمترین مرحله می‌داند که با آموزش رسمی همراه نیست اما در تربیت اخلاقیو شکل‌گیری شخصیت کودک نقش بسیار مهمی دارد. فعالیت مهم کودک در این مرحله بازیاست! شهید مطهری علاقه به بازی را از نعمت‌های خداوند می داند.

2- مرحله پس از هفتسالگی تا حدود 30 سالگی: این دوره با شروع تحصیلات رسمی همراه است در این مرحله ازرشد که فرد روز به روز به معلومات، افکار و عواطف او افزوده می گردد.

عوامل تربیت:

شهید مطهری عواملمؤثر در تربیت را به 2 دسته عوامل درونی مانند محبت اولیا الله و عوامل بیرونیمانند والدین، دوستان، معلم و ابتلا تقسیم کرده است. شهید مطهری مصادیق ابتلاء رامصائب و بلاها و رویارویی با دشواریها و ناملایمات معرفی کرده است.

حوزه‌های تربیت:

1 – تربیت عقلی: شهید مطهری لازمهتدبر در آیات آفاقی و انفسی و کشف حقایق را تعلیم و تربیت عقل می‌داند.

2- تربیت جسمی:وی تأکید می‌کند که پرورش جسم غیر از تن‌پروری است از راه تربیت جسمانی، طبیعت جسمتکمیل و سلامتش حفظ می‌شود وی تربیت جسم و داشتن تنی سالم را از کمالات انسانی می‌داند.

روش‌های تربیت:

1– تشویق و تنبیه: در اعمال این روش،شرط آن است که متربی را از علت تشویق و تنبیه کاملاً آگاه کنیم. 2- تفکر: ویبراساس روایات تفکر را برترین عبادت می‌داند و سه حوزه برای تفکر معرفی نموده‌اند:1- تفکر در آفرینش 2- تفکر در تاریخ 3- تفکر در نفس که خود به دو دسته تقسیم می‌شود:1- تفکر در خود برای شناخت آفرینش خود 2- تفکر در کردار و گفتار و پندار خویش وارزیابی آنها 3- وعظ: این روش بیش‌تر در قالب سخنرانی است. 4- شک دستوری: وی شکدستوری را از روش‌های شناخت می‌داند و می‌گوید: شک پایه تحقیق است و کسی که شک نمی‌کنددرست تعمق نمی‌کند. شک مقدمه یقین است. 5- تربیت با رفتار: والدین و مربی بایستیبا رفتار صحیح و مناسب به تربیت کودک اقدام نمایند نه با گفتار!

منبع: - رفیعی، بهروز(1392)، مربیان بزرگ مسلمان، تهران: سمت

0


بازی، فعالیت و شادی


در این نوشتار به بررسی آراءتربیتی فرابل پرداخته شده است، که در آن بررسی اهداف، اصول و حوزه های تربیت به صورتمختصر، اما آراء تربیتی وی در حوزه بازیبه طور مفصل مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه به دست آمده حاکی از آن است که بازینقش مهمی را به عنوان آزاد ترین فعالیت کودک و مهم ترین راه آگاهی وی نسبت به محیطپیرامون و خود، در تربیت کودک دارد.

مقدمه: فریدریشویلهلم اگوست فرابل در سال 1782 در بخش مرکزی آلمان به دنیا آمد. وی پس از آشناییبا پستالوزی و دو سال فعالیت در آموزشگاه او توانست راه حقیقی زندگانی خود رابیابد و پس از آن به هیچ کاری جز آموزش و پرورش نپرداخت. فرابل برای نخستین بار یکباغ کودکان یا کودکستان را تاسیس نمود(نقیب زاده، 1381). نوع تعلیم و تربیتی که درقرن 19 تعلیم و تربیت جدید خوانده می شود عمدتا مبتنی بر کار سه فرد بود:پستالوزی، هربارت و فرابل(اولیچ، 1391). در این نوشتار به بررسی آراء تربیتی فرابلمی پردازیم.

هدف تربیت: درنظر فرابل تربیت یک هدف دارد و آن پروردن طبیعت حقیقی و خدایی انسان و نمایان کردنجنبه ابدی در زندگانی اوست.

نقش تربیت: نقشتربیت باید واگذرانده باشد نه بازدارنده یعنی به نیروهای نهفته کودک اجازه شکفتندهد یعنی به کار آمدن یا واقعیت یافتن، به وسیله فعالیت خود کودک صورت می گیرد.

نقش مربی: درنظر فرابل نقش مربی در تربیت تنها راهنمایی و هدایت کودک است.

اصول تربیت:

تربیت مذهبی:

به عقیده فرابل برای درک موجودمقدس جهان و نقش او در آن، انسان هم به احساسات نیاز دارد و هم به عقل، رشد صحیحاحساسات مذهبی به «وحدت حیاتی روح» میان والدین و کودک، وحدت آشکار ذهن که حیاط رابه عنوان یک کل منسجم در تمام فعالیت ها و پدیده هایش می داند بستگی دارد. تنها ازطریق این احساس غریزی اولیه مناسبات محبت آمیز انسان هاست که کودک می تواند به درکوحدت متا فیزیکی جهان صعود کند.

نقش بازی در تربیت کودک

فرابل به نقش تربیتی بازی توجهخاصی داشت، بازی در دیدگاه مربیان قبل از او جایگاه زیر را داشت:

فرابل برای آگاهی کودک دو مرحلهذکر می کند:

مرحله اول:آگاهی به پدیده های بیرونی که کودک را در بر گرفته اند. این آگاهی نتیجه واکنشکودک به اشیاء و اشخاص پیرامون اوست.

مرحله دوم:آگاهی نسبت به خود، این آگاهی نیز بازتابی است از آگاهی اولیه. یعنی آگاهی به خوداز آگاهی به جز- خودد بر می خیزد. خود آگاهی از طریق تماس کودک با جهان، واکنش بهآن و شناختن آن ممکن می گردد.

از این رو فرابل تاکید می کند بازیآگاهی به محیط را در کودک پدید می آورد. بازی کردن به طبیعی ترین راه آگاهی بهمحیط و آگاهی نسبت به خود است. زیرا بازی آزاد ترین فعالیت است و همه هستی کودکچون یک در آن جلوه گر می شود. بازی به طور لازم کودک را به جهان بزرگتر میپیوندد(همو، 161).

بازی دقترا با سرگرمی، هدف را با استقلال و قانون را با آزادی ترکیب می کند. بازی برایکودک همان قدر جنبه اخلاقی دارد که انجام دادن کار برای بزرگسال(اولیچ، 391،مترجم: شریعتمداری) در دین اسلام نیزتاکید خاصی بر بازی کودک به ویژه از تولد تا دوسالگی شده است

بازی اگر بهقاعده و سالم باشد می تواند تفکر کودک را رشد دهد به همین جهت گفته اند که بازیتفکر کودک است بازی همچنین باعث کاهش اضطراب در کودکان نیز می باشد. بازی کردن باکودک یکی از راههای اظهار محبت پدر با مادر به فرزند است و فرزندی که مورد محبتوالدین قرار می گیرد و با آنها وارد بازی می شود، احساس شخصیت و بزرگی و عزت نفسمی کند و در حقیقت زیربنای رسیدن به استقلال و شخصیت متعالی در او پایه گذاری می شود (سلیمانی فر،1385، 98).

نتیجه گیری: بابررسی آراء تربیتی فرابل آنچه در آراء وی حائز اهمیت است توجه به تربیت مذهبی ونقش بازی در تربیت کودک است. کودک از طریق بازی به شناخت محیط خود و جهان دست مییابد. امروزه کتب بسیاری در خصوص نقش و فواید بازی نوشته شده است که به نظر میرسدریشه اصلی این نوشته ها به فرابل بر می گردد. در نتیجه والدین و مربیان کودک نبایدکودک را در محیطی بسته قرار داده و مانع فعالیت خودکار و بازی وی شوند.

منابع:

کلینی، محمدبن یعقوب، (1365)،کافی، ج 2، تهران: دار الکتب الاسلامیه

0

الکساندر سادرلند نیل

Alexander Sutherland Neill

Alexander-Sutherland

الکساندر سادرلند نیل در سال 1883 در شهرکوچک فورفار در اسکاتلند به دنیا آمد. وی با مشارکت و همکاری فراونیوشتاتر که بعدها با وی ازدواج کرد، مدرسه خصوصی خود را نام سامر هیل تاسیس کرد. وی در این مدرسهافکار تربیتی انقلابی خود را که مبنی بر آزادی کودک و حذف اقتدار معلم بود عملیساخت. تجربه های رنج آلود دوران مدرسه و دانشگاه نیل و عشق راستین و درک او نسبتبه کودک در موفقیت و پیاده کردن افکار خود در سامر هیل نقش مهمی داشتند. نیل درآراء تربیتی خود تحت تاثیر فروید، رایش و لین، قرار داشت.

بررسی آراء تربیتی نیل در مدرسه سامر هیل:

1-اهمیت دادن به آزادی کودک: نیل در کتاب سامر هیل آشکاراتعهد خود را نسبت به آزادی کودک بیان می کند"بر سر آن شدیم تا مدرسه ای بر پاکنیم که کودکان در آن مجاز باشند که خودشان باشند. برای انجام این کار ناگریزبودیم که انضباط، دستوردهی، القای عقیده، آموزش اخلاقی و تربیت دینی را سراسر کناربگذاریم".

2-تاکید بر خود مختاری کودک برای یادگیری: نیل تاکید می کند کودک را نبایدمجبور به یادگیری کرد، تنها یادگیری ارزشمند، یادگیری داوطلبانه هست و کودکان خودمی دانند که چه وقت برای یاد گرفتن آماده اند.

3-اهمیت شادمانی کودک در مدرسه: نیل تاکید می کند بچه ها آنگاهبه شادمانی دست می یابند که آزاد باشند، زیرا ناخوشایندی از کینه درونی ناشی ازسرکوب بیرونی حاصل می شود. شادمانی از نظر نیل به معنی مواجهه با حداقل سرکوب است.شادمانی شامل احساس درونی شادزیستی، احساس تعادل، احساس سلامت و خشنودی از زندگیاست و داشتن آزادی لازمه این احساس درونی است.

4-اهمیت دادن به پرورش عواطف: نیل طرفدار «دل ها و نه مغزهادر مدرسه است». وی باور داشت که اگر عواطف را حقیقتا آزاد بگذارند، عقل از خودمراقبت خواهد کرد. وی معتقد بود که آموزش و پرورش متعارف این خطا را مرتکب می شودکه عقل را بر عواطف برتری می دهد. از اینرو بچه ها ممکن است واقعیات فراوانی بدانند در حالی که فاقد رضایت وموفقیت درونیباشد.

5-تاکید بر نیک بودن فطرت کودک: وی به پاک و نیک بودن فطرتکودکان معتقد بود و باور داشت اگر بگذارند کودک رشد طبیعی خود را داشته باشدبهمحرک ها و ضمانت های اجرایی درس های اخلاقی و مذهبی، نیاز نخواهد داشت، زیرا نیکیطبیعی ذات وی مجال خواهد یافت تا به راه و رسم خویش، خود را ظاهر سازد.

6-مخالفت با تنیبه کودک: در سامر هیل تنبیه سلطهگرایانه رواج نداشت. نیا تصور می کرد که تنبیه همیشه عملی ناشی از نفرت استو کودکخودسامان یافته هیچ گاه نیازمند آن نیست. تنبیه غالبا حالت جریمه ی نقدی و تاوان داشت مثل اخذ پول توجیبی کودک یا محرومکردن او از تماشای فیلم (پالمر، 1390).

مدرسه “سامرهیل” در بریتانیا
به جنجالی ترین مدرسه دنیا معروف شده است. بنا بر رویکرد آموزشی اینمدرسه، دانش آموزان در انتخاب دروس خود اختیار دارند و تمام قواعد و مقررات را تعیینمی کنند. در “سامرهیل“، کلاسهای هنر و دروس فنی به یک اندازه اهمیت دارند. کوینسیراسل دانش آموز پیشین این مدرسه که اینک مقیم فرانسه است، دو فرزندش را برای تحصیلبه “سامرهیل” فرستاده است. راسل می گوید که هدفش این بوده است که فرزنداش هم درسخواندن در این مدرسه را تجربه کنند. وی می افزاید: «می دانستم کجا می روند و میدانستم چه چیزهایی در انتظار آنهاست. خود من این دوران را گذرانده بودم و به خودممی گفتم:“تو که هستی که این فرصت یادگیری احترام و توان شنیدن و عشق و اعتماد رااز آنها دریغ کنی.

ویژگی دیگر مدرسه سامرهیل، پایبندی به اصولدموکراسی است: دانش آموز و آموزگار هم تراز هستند و در جلسات هفتگی همه به یکمیزان حق رأی دارند. شاگردان مدرسه “سامرهیل” بین 6 تا 18 سال سن دارند. این مدرسهیک بار تهدید به تعطیلی شده است، اما در آخرین بازرسی، رویکرد آموزشی این مدرسه، بویژهدر زمینه آموزش اخلاقی بسیار مثبت ارزیابی شد. مهم ترین اصل “ای اس نیل” مؤسس“سامرهیل” این بوده است: «راه خودت را برو». او گفته است ترجیح می دهد از“سامرهیل” رفتگری شاد و خوشحال بیرون بیاید، تا نخست وزیری عصبی. مشهورترین مدرسه‌ایکه در قالب تحقق خود(تحقق فرد)عمل کرده است مدرسه‌ سامرهیل‌ در انگلستان است.

اکنونبه پاره‌ای وجوه اجرایی این دیدگاه و اینکه اجرای آن مستلزم چه شرایطی است‌ اشارهمی‌شود: در وهله اول اجرای چنین برنامه‌ای مستلزماین است که معلم به هریک از دانش‌آموزان‌ به عنوان یک انسان و نه تنها به عنوانعضوی از یک گروه یا کلاس نگاه کند. یعنی باید به فرد فرد آنان از زاویه فردیت ووجوه ممیزی که ممکن است با دیگران داشته باشد بنگرد. به علاوه‌ معلمان بایدبتوانند روابط انسانی و عاطفی بسیار نزدیکی بین خود و دانش‌آموزان برقرار کنند. ایننکته بسیار اهمیت دارد. زیرا تا معلم در یک چنین موقعیتی با دانش‌آموزان قرارنگیرد، از کنه‌برداشتها، ادراکات، تجارب و تلقّیات آنان از آنچه که به ایشان عرضهمی‌شود مطلع نمی‌شود. برقراری رابطه عاطفیقوی بین معلم و دانش‌آموز در حقیقت به معلم رخصت حضور در عرصه وجود دانش‌آموزان رامی‌دهد. و البته تا معلم در عرصه وجود یکایک دانش‌آموزان‌ حضور نیابد، از درک اینکه بر او چه می‌گذرد، چه چیزی را تجربه کرده و آموخته است و نگرش او نسبت به آنچه کهتجربه می‌کند چیست، عاجز خواهد ماند. بنابراین وظیفه معلم بسیار ظریف، حساس وسنگین می‌شود. ثانیا تعداد دانش‌آموزانمدارس بسیار کمتر از میزان معمول باشد چون در مدارس بزرگ‌ معمولا ارائه برنامه‌هایمتنوع و نشان دادن انعطاف در برنامه‌ها وجود ندارد حداکثر تعداد دانش‌آموز در هرکلاس 15 نفر پیشنهاد شده که در گروههای سنی متفاوت هستند. اصولا سازماندهی مدرسهبدین صورت که هر کسی بر اساس سن تقویمی در یک پایه‌ای قرار می‌گیرد، مفهوم ندارد. بلکهمبنای تقسیم‌بندی دانش‌آموزان در کلاسهای مختلف استعدادها، علایق و نیازهای آنهااست. افراد در سنین مختلف بر اساس علاقه خود نسبت به یک موضوع درسی، در یک کلاسآموزش می‌بینند. همچنین بدون دیکته و یا تجویز و تحمیل مطلبی، راهنمایی‌های لازمرا به دانش‌آموزان ارائه می‌دهد. به عبارت دیگر او تحریک، تشویق و هدایت می‌کند. لیکنتعیین تکلیف و وظایف‌ دانش‌آموزان در اثر تعامل بین دانش‌آموز و معلم شکل می‌گیرد(مهر محمدی، 1370).

منابع:

-جوی آ. پالمر، (1391)، پنجاناندیشمند نوین تربیتی، مترجم: جمعی از نویسندگان، تهران: سمت

- مهرمحمدی، محمود(1370)، فصلنامه تعلیم وتربیت، شماره 26